آموزش اصول فقه مرحوم مظفر (رحمة الله علیه)

این وبلاگ با هدف ارتباط با علاقه مندان به آموزش کتاب اصول مرحوم مظفر ره و تأمل بیشتر در این کتاب شکل گرفته است.

بایگانی

مبحث اول:

اثبات حسن و قبح ذاتی در نزد عقل

آیا با چشم پوشی از حکم شارع،  افعال فی نفسه دارای حسن و قبح ذاتی هستند؟

شعار اشاعرة: الحسن ما حسنه الشارع و القبیح ما قبحه الشارع

شعار عدلیة: إن للأفعال قیما ذاتیة عند العقل مع قطع النظر عن حکم الشارع

مقدمه(1) :

 معانی حسن و قبح :

1. کمال و نقص(امر و جودی و عدمی) مانند علم  حسن است و جهل قبیح است (این معنا محل نزاع نیست)

ویژگی ها:

حسن و قبح به این معنا وصف برای افعال اختیاری و متعلقات آن و اعیان (مانند تعلم حسن است و علم حسن است) قرار می گیرد

حاکم به این معنا عقل نظری است

وجود آن در خارج وابسته به ادراک مدرکین نیست

حاکی از خارج و اخبار است

حاکی از امری تکوینی است

2. ملائمت و منافرت(سازگاری و ناسازگاری، خوشایند و ناخوشایند) مانند خواب قیلوله حسن است و این منظره قبیح است( این معنا محل نزاع نیست)

نکته : ملائمت و منافرت خواه بالفعل باشد یا به اعتبار پیامده های آن (خوشایندهای موقت و خوشایند به اعتبار پیامدهای ماندگار) در این در این معنا جای می گیرد برای نمونه خوردن دارو حسن است به اعتبار پیامد سلامتی آن (این معنا مترادف حسن ماله المصلحة و قبح ما له المفسدة است)

ویژگی ها:

حسن و قبح به این معنا وصف برای افعال اختیاری(مانند خوردن هنگام گرسنگی خسن است) و متعلقات آن از اعیان(مانند این منظره  حسن است ) قرار می گیرد

حاکم به این معنا عقل نظری است

وجود آن در خارج وابسته به ادراک مدرکین است

حاکی از خارج و اخبار است

حاکی از امری تکوینی است

3. مدح و ذم  (بایسته بودن و سزاوار انجام در نزد عقلاء) مانند عدالت حسن است و ظلم قبیح است( محل نزاع)

ویژگی ها:

حسن و قبح به این معنا تنها وصف برای افعال اختیاری قرار می گیرد مانند عدالت حسن است

حاکم به این معنا عقل عملی است

حاکی از خارج نیست و انشاء است

مفاد آن تشریع و لحاظ ماست

مقایسه معانی :



معنای اول (کمال و نقص)

وصف برای افعال اختیاری و متعلقات آن قرار می گیرند

حاکم عقل نظری است

وجود آن در خارج وابسته به ادراک مدرکین نیست

حاکی از خارج و اخبار است

حاکی از امری تکوینی است

معنای دوم (ملائمت و منافرت)

وصف برای افعال اختیاری و متعلقات آن قرار می گیرند

حاکم عقل نظری است

وجود آن در خارج وابسته به ادراک مدرکین است

حاکی از خارج و اخبار است

حاکی از امری تکوینی است

معنای سوم( مدح و ذم)

تنها وصف برای افعال اختیاری قرار می گیرند

حاکم عقل عملی است

وجود آن در خارج وابسته به ادراک مدرکین است

حاکی از خارج نیست و انشاء است

مفاد آن تشریع و اعتبار ماست


مقدمه(2):

ترسیم واقعیت هر یک از معانی:

معنای اول : با توجه به سلایق تغییر نمی کند و وجودش در خارج  وابسته به مدرکین نیست و داری واقعیت خارجی است

معنای دوم: با توجه به سلایق تغییر می کند و وجودش در خارج وابسته به مدرکین است و دارای واقعیت خارجی نیست

نکته : در این معنا ما سه امر داریم یک منشأ ملائمت دوم کیف نفسانی و سوم ملائمت بین نفس و شیء خارجی

برای نمونه خوشمزه بودن یک غذا و ملائمت آن با نفس : مزه به عنوان یک صفت برای غذا در خارج واقعیت دارد همچنین خوشمزه بودن به عنوان یک کیف نفسانی در خارج وجود دارد اما آنچه که وابسته به مدرکین است ملائمت میان غذا و نفس به عنوان وصفی برای غذا در خارج با چشم پوشی از مدرکین وجود ندارد

معنای سوم: واقعی واراء تطابق آراء عقلاء ندارد همانند معنای دوم(بحث تفصیلی آن خواهد آمد انشاء الله)

نکته: اگر مراد اشاعره از انکار حسن و قبح افعال به معنای سوم ، انکار واقعیت افعال باشد دیدگاه درستی دارند همانگونه که ما نیز واقعی برای آراء محموده قائل نشدیم اما بعید است این (انکار واقعیت داشتن افعال) مرادشان باشد چرا که :

1. اگر محل نزاع واقعیت داشتن افعال باشد (نه حاکم بودن عقل به حسن و قبح افعال) انکار حسن و قبح عقلی یعنی واقعیت ندارند و اثبات حسن و قبح شرعی یعنی واقعیت دارند در حالی که با حکم شارع به حسن یا قبح فعلی ، واقعیتی برای این افعال ایجاد نمی شود

2. مراد آنها از انکار حسن و قبح ، انکار حکم عقل به حسن و قبح افعال است چرا که آنها وجوب معرفت و طاعت را نیز شرعی دانسته اند و نه عقلی و روشن است که نمی تواند مراد از وجوب شرعی داشتن اطاعت ، واقعیت داشتن باشد چرا که وجوب طاعت امری اعتباری است و واقعیت ندارد.

پرسش کلاسی:

حسن به معنای اول (کمال) در مثل علم نیز وجودش وابسته به ماست چرا می گویید وابسته به ما نیست؟

پاسخ:

علم از جهت موضوع نیاز مند ماست چون کیف نفسانی است و عرض اما وجود علم وابسته به ما از جهت مدرک نبست چرا که ما باشیم یا نباشیم در فرد دیگری علم هست پس وجودش وابسته به مدرکین نیست نه موضوع .

مقدمه(3):

عقل نظری و عملی
عقل نظری: عقل هنگامی که متعلق درک آن هست ها و نیست ها باشد( مما ینبغی ان یعلم)

عقل عملی: عقل هنگامی که متعلق درک آن باید ها و نباید ها باشد ( مما ینبغی ان یفعل)

نکته: ما یک عقل بیشتر نداریم و این تقسیم به اعتبار متعلق درک است


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی